معنی اختراع کارل مگی

حل جدول

اختراع کارل مگی

دستگاه پارکومتر


مگی

اثری از استیفن گرین


مگی اسمیت

برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن در سال 1969 میلادی


کارل

نام مردانه آلمانی

عربی به فارسی

اختراع

اختراع , ابتکار

فارسی به عربی

اختراع

اختراع، جهاز، حیله، عده، قصه

لغت نامه دهخدا

کارل

کارل. [کارْرِ] (اِخ) الکسی. رجوع به «کاررل الکسی » شود. در اعلام المنجد این اسم بصورت «کاریل الکسی » آمده است.


اختراع

اختراع. [اِ ت ِ] (ع مص) شکافتن. خَرق. خرع. بریدن. (تاج المصادر بیهقی). || وابریدن کسی را از قومی یا از چیزی. || آفریدن. (مؤید الفضلاء). نو بیرون آوردن. (منتهی الارب). نو کاری کردن. (زوزنی). || از خود انشاء کردن. چیزی نو انگیختن. (مؤید الفضلاء). ایجاد کردن. پیدا کردن. پیدا کردن چیزی بماده و مدت، مقابل ابداع که پیدا کردن چیز است بی ماده و مدت: در وصف این حال قصائد غرّا و معانی عذرا اختراع و اقتراح کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 48). احتیاج مادر اختراع است. || از نو سخن گفتن. || اختراع دابه، ستور را چندی بسواری دیگری دادن و سپس بازستدن. || خیانت کردن کسی را. || گرفتن مال کسی را. || هلاک کردن. (تاج المصادر بیهقی). || سخن دروغ فرابافتن. (آنندراج). || مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اختراع، معنی آن ضمن معنی ابداع در حرف باء گذشت و در اثناء شرح و تفسیر لفظ تکوین نیز در باب اختراع بسط مقال داده شود. ان شأاﷲ تعالی. و مخترع در اصطلاح عروضیان بحریست و در ضمن بیان معنی لفظ متقارب نیز در این خصوص گفتگو بمیان خواهد آمد.
- اختراع کردن، از خود درآوردن. بافتن. ساختن.


کارل سلمان

کارل سلمان. [س َ] (اِخ) کارل زالمان. رجوع به زالمان شود.

فرهنگ فارسی آزاد

اختراع

اِخْتِراع، در اصطلاح حُکَماء اختراع مرحلهء دوّم از مراحل سه گانه ایجاد است و آن فعلی است که مسبوق به مادّه باشد ولی مسبوق به زمان نباشد بلکه سابق بر زمان باشد مانند منظومهء شمسی که تا خورشید و ماه و ستارگان ایجاد نشوند و بحرکت نیایند، زمان یعنی سال و ماه و روز و اجزای دیگر زمان بوجود نمیآید. (بذیل کلمات اِبداع و اِحْداث و قوس صعود و نزول نیز مراجعه شود)،

فرهنگ معین

اختراع

(اِ تِ) [ع.] (مص م.) آفریدن، ایجاد کردن.

فرهنگ عمید

اختراع

وسیله یا چیزی تازه و بی‌نظیر و بدون نمونۀ قبلی که قبلاً شخصی نظیر آن را نساخته باشد،
(اسم مصدر) ساختن چیزی یا پدید آوردن روشی که پیش‌تر مانند آن دیده نشده باشد،
(اسم مصدر) [قدیمی] خلق کردن، آفریدن،
(اسم مصدر) [قدیمی] پدید آوردن چیز نو،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اختراع

نوآوری، نخست سازی، برساخته

مترادف و متضاد زبان فارسی

اختراع

آفرینش، ابتکار، ابداع، نوآوری، دروغ‌پردازی، شایعه‌سازی

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

اختراع کارل مگی

1593

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری